دیشب از مهمانی شلوغ و پر از تملق فرار کردیم و یلدامان را در جذاب ترین دور همیِ دنیای خودمان سر کردیم، در جمع چهار نفره ی فوق العاده مان!

 

امسال اینجا بودیم

 

سال گذشته را خاطرم نیست اما سال پیش ترش، شب قبل از یلدا را تا صبح توی ماشین لرزیدیم.

 

تهران را زله ترسانده بودُ کسی دیگر یلدا نمی دانست چیست!

 

سال بعد را خدا به خیر کند،

 

هیچ معلوم نمی کند سال بعد اصلن کسی هست دعوتمان کند به شب یلدا های مختلف یا نه، فقط و فقط خودمان چهار نفر مانده ایم، در دور افتاده ترین نقطه ی جهان!

 

اجهان مجاز از هیچ چیز نیست؛ خودش است و شاید ما کم کم در آن گم شویم.!

 

اصلن هر چه به تعویض قرن نزدیک تر می شویم همه چیز ترسناک تر می شود.

 

1400 کِ برسد ما همه مان برای تازه متولد شده را درک نشدنی خواهیم بود.

 

قرن جدیدی ها بزرگ که بشوند دیگر سال تولد ما را که بشنوند از خیال حساب کردن سنمان می گذرند، می گویند پیر است دیگر، دو قرررن را زیسته!


کاش حداقل عکس هامان همچنان با کیفیت تلقی شوند تا بتوانیم زیبایی های از دست رفته مان را با جزئیات نشان بدهیم.

 

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها